ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دخترک
خندید و
پسرک
ماتش برد
که
به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان
از پی او تند دوید
ادامه مطلب ...
او به تو
خندید و تو نمی دانستی
این
که او می داند
تو
به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
از
پی ات تند دویدم
ادامه مطلب ...
من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید ادامه مطلب ...
دستان من نمیتوانند
هرگز این سیب را عادلانه قسمت کنند
تو
به سهم خود فکر میکنی ادامه مطلب ...